ساقیا بده جامی ، زان شراب روحانی / تا دمی برآسایم ، ز این حجاب ظلمانی
طره ی پریشانش دیدم و به دل گفتم / این همه پریشانی بر سر پریشانی !
بی وفا نگار من ، می کند به کار من / خنده های زیر لب عشوه های پنهانی
دین و دل به یک دیدن باختیم و خرسندیم / در قمار عشق ، ای دل ! کی بود پشیمانی
خانه ی دل ما را ، از کرم عمارت کن / پیش از آن که این خانه ، رو نهد به ویرانی
ما سیه گلیمان را جز بلا نمی شاید / بر دل بهایی نه ، هر بلا که بتوانی