تمام شهر را دست به سر کن
باران را به شوخی بگیر
مخفی گاهمان را به یادِ هیچ غریبه ای نیاور
هفت پادشاه را که روانه ی خواب ِ مردم ِ شهر کردم
می آیم
تو را از تاریکه های تنت به دندان می گیرم
تا مرا به لب بیاوری
غرق شدن در برمودای مو های تو ...
پایین آمدن از ارتفاعات آتش گرفته ات
وخجالتی که نه از چشم های خدا می کشیم
نه از ترک های دیواری
که چهار چشمی ما را به روی هم مرور می کند . . .
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
نظرسنجی
1 . شما به عشق تو نگاه اول اعتقاد دارید . . . ؟
2 . آیا میدونید . . . ؟!
پیوندهای روزانه
آمار سایت