سیمین بری گل پیکری آری
از ماه و گل زیباتری آری
همچون پری افسون گری آری
دیوانه ی رویت منم چه خواهی دگر از من
سرگشته ی کویت منم نداری خبر از من
هر شب که مه در آسمان
.
.
.
سیمین بری گل پیکری آری
از ماه و گل زیباتری آری
همچون پری افسون گری آری
دیوانه ی رویت منم چه خواهی دگر از من
سرگشته ی کویت منم نداری خبر از من
هر شب که مه در آسمان
.
.
.
نگاه كن من چه بی پروا، چه بی پروا
به مرز قصه های كهنه می تازم
نگاه كن با چه سرسختی تو اين سرما
برای عشق
.
.
.
تو بزرگ ترين سوالی كه تا امروز بي جوابه
نه تو بيداری نه تو خواب نه تو قصه و كتابه
برای دونستن تو همه ي دنيا رو گشتم
از ميون آتش و باد خشكی و دريا گذشتم
تو رو پرسيدم و خواستم از
.
.
.
هم صدای خوبم بخون تا بخونم
عمر من تو هستی بمون تا بمونم
یه جا ابره آسمون یه جا پر از ستاره
یه جا آفتابی آسمون یه جا می باره
بی تو اما همه جا
.
.
.
عشق لالایی بارون تو شباس
نم نمه بارون پشت شیشه هاست
لحظه شبنم و برگ گل یاس
لحظه رهاییه پرنده هاست
تو خود عشقی
.
.
.
تو از شهر غریبه بی نشونی اومدی
تو با اسب سفید مهربونی اومدی
تو از دشتای دور و جاده های پر غبار
برای هم صدایی هم زبونی اومدی
تو از راه میرسی
.
.
.
تو اون کوه بلندی که سرتا پا غروره
کشیده سر به خورشید غریب و بی عبوره
تو تنها تکیه گاهی برای خستگی هام
تو می دونی چی می گم
.
.
.
من آمده ام وای وای ، من آمده ام
عشق فرياد كند
من آمده ام كه ناز بنياد كند
من آمده ام
.
.
.
تو نه باروني ، نه شن باد
تو نه مرهمي ، نه فرياد
تو نه خسته اي ، نه همپا
تو نه از
.
.
.
داغ یک عشق قدیمو اومدی تازه کردی
شهر خاموش دلم رو تو پرآوازه کردی
آتش این عشق کهنه دیگه خاکستری بود
اومدی وقتی
.
.
.
اگه تو با دل من يك دل و همراهي بگو
از دلم بي خبری يا اگه آگاهی بگو
تو با من قهري بگو آشتي اگه
.
.
.
به هم محتاجيم مثل ديوونه به خواب
مثل گندم به زمين مثل شوره زار به آب
ما به هم محتاجيم ما به هم محتاجيم
ما به هم محتاجيم مثل
.
.
.
کمکم کن کمکم کن نذار اینجا بمونم تا بپوسم
کمکم کن کمکم کن نذار اینجا لب مرگو ببوسم
کمکم کن کمکم کن عشق
.
.
.
اگه بمونی ، اگه بمونی
خورشيدو از اون بالا
می يارم برات
خوب میدونی
اگه بمونی ، اگه بمونی
مي بندم يه
.
.
.
برای خواب معصومانهء عشق
کمک کن بستری از گل بسازیم
برای کوچ شب هنگام وحشت
کمک کن با تن هم پل بسازیم
کمک کن سایه بونی از
.
.
.
تو از کدوم قصه ای که خواستنت عادته
نبودنت فاجعه بودنت امنیته
تو از کدوم سرزمین تو از کدوم هوایی
که از
.
.
.
اگه آفتاب تو چشات خونه کنه ميتونه خورشيد و ديونه کنه
ميتونه خورشيد و ديونه کنه
ميتونه تو آيينه ی چشمای تو
.
.
.